سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالیم
عیبی نداره میدونم باعث این جداییم
رفتم شاید که رفتنم فکرتو کمتر بکنه
نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه
لج کردم با خودم آخه حست به من حالی نبود
احساس من فرق داشت با تو، دوست داشتن خالی نبود
بازم دلم گرفته تو این نمنم بارون
چشام خیره به نور چراغ تو خیابون
خاطرات گذشته منو میکشه آروم
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون
بازم دلم گرفته تو این نمنم بارون
چشام خیره به نور چراغ تو خیابون
خاطرات گذشته منو میکشه آسون
چه حالی داریم امشب به یاد تو من و بارون
باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود
سخت شده بود تحملش، عشقت به من کم شده بود
رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز
من هنوزم عاشقتم، به دل میگم بساز بسوز
بازم دلم گرفته تو این نمنم بارون
چشام خیره به نور چراغ تو خیابون
خاطرات گذشته منو میکشه آروم
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون
بازم دلم گرفته تو این نمنم بارون
چشام خیره به نور چراغ تو خیابون
خاطرات گذشته منو میکشه آسون
چه حالی داریم امشب به یاد تو من و بارون
رضا صادقی&بابک جهان بخش
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
ســـوم
هفتــــم
چهلـــم
ســـــال . . .
چنـــد ســــال دیگــــر
بایــــد عــــزادار نبـــودن هایـــــت باشــــــم . . .؟
باز باران بی ترانه
باز باران ، با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم…
باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم …
نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست ؟
نمی فهمم ،چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزید
کجای ذلتش زیباست؟
نمی فهمم…
کجای اشک یک بابا که به زور چکمه های باران به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام می گرید
عاشقانه است؟
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد ؟